Получи случайную криптовалюту за регистрацию!

مدت هاست که عقربه های ساعت ، به عقب بازگشته اند، انگار زمستونه | 𝖡𝖾𝖺𝖼𝗁 𝖢𝖺𝖿é

مدت هاست که عقربه های ساعت ، به عقب بازگشته اند، انگار زمستونه ، هوا سرده و تو مثل همیشه روی همون نیمکت چوبی نشستی ومیون تک تک انگشت های ظریفت همون کتابِ همیشگی آروم‌ گرفته و انگار هنوز هم عادت نداری آخرین دکمه ژاکتت رو ببندی ، هنوز هم وقتی غرقِ دنیایِ کتاب هات میشدی سرمایِ دونه های برف رو فراموش میکردی و حالا انگار انگشت های ظرفیت از سرما قرمز شده بودند ، اما جهانِ نامه های نانوشته ات دنیای گرمی دارند ، بنویس از عطرِ خنک روی یقه ژاکتت ، بنویس از سفید پوش جهان اطراف نیمکت قهوه ای رنگت گویی قلم میانِ دست هایت گرما میبخشد به روحِ جنگل سفید پوش موهایت؛